سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش راهنمای عمل و عمل ظرف فهم است . [امام سجّاد علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :6
کل بازدید :43196
تعداد کل یاداشته ها : 101
103/2/23
12:54 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
mahsa[167]
من مسوول چیزی که می گویم هستم، نه چیزی که تو می فهمی!

خبر مایه

تو به من خندیدی
و نمیدانستی
من به چه دلهره
از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
میدهد آزارم


  
  

سالهای متمادیه برام سواله

واقعاً… ، توکه با عشوه گری، از همه دل میبری ، منو شیدا میکنی ، چرا

نمی رقصی ؟؟؟؟

مشکلت دقیقاً چیه ؟!؟!؟!


  
  

فقط کاشف الکل رازی نبود !

مصرف کنندگان الکل همه راضی اند


  
  

ازدواج یعنی از دست دادن توجه تعداد کثیری از افراد

و بدست آوردن بی توجهی یک فرد !


  
  

دوستم یه پسر سه کیلویی زائیده، 4 میلیون و 500 هزار تومن پول بیمارستان داده

یعنی دقیقاً کیلویی یک و نیم میلیون واسش در اومده


  
  

ایران دومین مصرف کننده مواد مخدر در جهان است

خجالت نمی کشید ؟

یه خرده همت کنید تا قهرمانی راهی نیست!


  
  

پروردگارا ..

مرا آن ده که خودم بیشتر حال می کنم..!

 عواقبشم با خودم..

آمینپوزخند


  
  

یه پسربچه کلاس اولی به معلمش میگه :
خانوم معلم من باید برم کلاس سوم
معلمش با تعجب میپرسه برای چی ؟
اونم میگه :
آخه خواهر من کلاس سومه اما من از اون بیشتر میدونم و باهوش ترم
توی زنگ تفریح معلمه به مدیر مدرسه موضوع رو میگه اونم خوشش میاد میگه بچه رو بیار تو دفتر من چند تا تست ازش بگیریم ببینیم چی میگه 
معلمه زنگ بعد پسره رو میبره تو دفتر بعد خانوم مدیره شروع میکنه به سوال کردن
خوب پسرم بگو ببینم سه سه تا چند تا میشه اونم میگه نه تا
دوباره میپرسه نه هشت تا چند تا میشه اونم میگه هفتادو دو تا
همینجوری سوال میکنه و پسره همه رو جواب میده دیگه کف میکنه به معلمش میگه به نظر من این میتونه بره کلاس سوم.
خانوم معلم هم میگه بزار حالا چند تا من سوال کنم
میگه پسرم اون چیه که گاو چهار تا داره اما من دو تا دارم؟
مدیره ابروهاشو بالا میندازه که پسره جواب میده : 
پا

دوباره خانوم معلمه میپرسه:
پسرم اون چیه که تو توی شلوارت داری اما من تو شلوارم ندارم
مدیره دهنش از تعجب باز میشه که پسره جواب میده : 
جیب

دوباره خانوم معلمه سوال میکنه:
اون چه کاریه که مردها ایستاده انجام میدن اما زن ها نشسته و سگ ها روی سه پا
تا مدیره بیاد حرف بیاره وسط پسره جواب میده :
دست دادن

باز معلمه سوال میکنه :
بگو ببینم اون چیه که وفتی میره تو سفت و قرمزه اما وفتی میاد بیرون شل و چسبناک
مدیره با دهان باز از جاش بلند میشه که بگه این چه سوالیه که پسره میگه:
آدامس بادکنکی

دیگه مدیره طاقت نمیاره میگه بسه دیگه این بچه رو بفرستید بره دانشگاه
من که خودم همه سوالهای شمارو غلط جواب دادم


  
  

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند
به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم
لستر هم با زرنگی آرزو کرد
دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد
بعد با هر کدام از این سه آرزو
سه آرزوی دیگر آرزو کرد
آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی
بعد با هر کدام از این دوازده آرزو
سه آرزوی دیگر خواست
که تعداد آرزوهایش رسید به 46 یا 52 یا...
به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد
برای خواستن یه آرزوی دیگر
تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به...
5 میلیارد و هفت میلیون و 18 هزار و 34 آرزو
بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن
جست و خیز کردن و آواز خواندن
و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر
بیشتر و بیشتر
در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند
عشق می ورزیدند و محبت میکردند
لستر وسط آرزوهایش نشست
آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا
و نشست به شمردنشان تا .......
پیر شد
و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود
و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند
آرزوهایش را شمردند
حتی یکی از آنها هم گم نشده بود
همشان نو بودند و برق میزدند
بفرمائید چند تا بردارید
به یاد لستر هم باشید
که در دنیای سیب ها و بوسه ها و کفش ها
همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد !!!
 
گاه آنچه امروز داریم و از آن لذت نمی بریم آرزوهای دیروزمان هستند!


90/8/15::: 10:29 ص
نظر()
  
  

دنیا کاری کرد که چشمای من هر شب اشکه

ولی نمی بازم، مگه دنیا از رو نعشم رد شه!


  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >